کدام قسمت بدن است که میتوانی با آن نوشتههای توی این سایت را ببینی؟ با کدام بخش بدنت رنگینکمان را تماشا میکنی؟ وقتی که غمگینی کدام عضو گریه میکند تا دل تو باز شود؟ فکر کنم تا حالا توانسته باشی اسمش را حدس بزنی! بله، اسم این عضو مهم از بدن ما چشم است.
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
چشمهای تو از لحظهای که بیدار میشوی کارشان را شروع میکنند تا زمانی که دوباره به خواب بروی. آنها هزاران هزار نوع اطلاعات را از دنیای اطراف به ما میدهند. شکلها، رنگها، حرکت اجسام و تمام زیباییهای طبیعت و جهان هستی از جمله اطلاعاتی هستند که چشمها دریافت میکنند. سپس چشمها اطلاعات را به مغز میفرستند تا آنها را پردازش کرده و بفهمد که در بیرون از بدن چه خبر است.
دنیای چشم و اجزای آن خیلی شگفتانگیز است. پس بیا با هم سفری به درون این دنیای جالب داشته باشیم.
اجزای مختلف چشم
برای اینکه اجزای مختلف چشم را ببینی، کافی است نگاهی به آینه بیندازی یا از نزدیک به چشمهای یکی از دوستانت نگاه کنی (البته به شرطی که فقط به چشمهایش نگاه کنی و کنجکاو نشوی که آنها را لمس کنی!). بیشتر اجزای چشم به راحتی دیده میشوند، برای همین هم احتمالاً دوستت مخالفتی نخواهد کرد که نگاهی از نزدیک به چشمهایش بیندازی. ولی فکر نمیکنم هیچ دوستی اجازه بدهد که از نزدیک کَبِدش را تماشا کنی!
به بزرگی یک توپ پینگپونگ
هر چشم تقریباً به بزرگی یک توپ پینگپونگ است که در یک ناحیه توخالی به اسم کاسه چشم نشسته است. پلک از قسمت جلوی چشم محافظت کرده و با چندین بار باز و بسته شدن در هر دقیقه، به تمیز و مرطوب نگه داشتن محیط چشم کمک میکند. همانطور که حتماً میدانی، به این کار پلک زدن گفته میشود که هم یک عمل ارادی است و هم غیر ارادی. یعنی تو هر وقت که دلت بخواهد میتوانی پلک چشمت را باز و بسته کنی و پلک بزنی. اما این عمل حتی بدون این که تو به آن فکر کنی هم خودبهخود انجام میشود. فکر کن اگر مجبور بودی برای هربار پلک زدن به این کار فکر کنی، به چه دردسر بزرگی میافتادی!
همچنین پلک عکسالعملهای جالبی دارد که در واقع پاسخ خودبهخود بدن به محرکهای محیطی (اتفاقاتی که در بیرون از بدن میافتند) برای محافظت از چشم است. مثلاً فرض کن که در نور مستقیم و شدید خورشید ایستادهای، پلکهای بالا و پایین چشم خودبهخود به هم نزدیک میشوند. اینطوری نور کمتری وارد چشمها میشود و تا وقتی که چشمها بتوانند خودشان را با شدت نور تنظیم کنند، پلکها از آنها محافظت میکنند.
یا مثلاً فرض کن که انگشتت را به چشم یکی از دوستانت نزدیک میکنی (البته نه خیلی نزدیک!)، میتوانی مطمئن باشی که او به طور ناخودآگاه پلک میزند. پلکها موقع نزدیک شدن یک جسم خارجی خودبهخود بسته میشوند تا چشم را از خطر احتمالی برخورد آن جسم حفظ کنند.
حالا که صحبت از پلک زدن شد، مژهها را فراموش نکنیم. آنها به همراه پلکها کار میکنند تا گرد و خاک و سایر چیزهای ناخواسته را از چشمان تو دور نگه دارند.
قسمت سفیدرنگ کره چشم اسمش "صُلبیه" است. صلبیه از یک ماده سخت تشکیل شده و کار مهمش پوشاندن کره چشم است. میتوانی صلبیه را پوشش خارجی چشمانت در نظر بگیری. برو جلوی آینه و از نزدیک به بخش سفیدرنگ چشمانت نگاه کن. یکسری خطوط صورتیرنگ شبیه نخهای خیلی باریک آنجا خواهی دید. آنها رگهای خونی هستند، لولههای خیلیخیلی باریکی برای انتقال خون و رساندن خون به صلبیه.
"قَرنیه" – یکی دیگر از اجزای چشم- یک برآمدگی شفاف است که در جلوی بخش رنگی چشم قرار دارد. قرنیه در واقع به چشم کمک میکند که موقع عبور نور از داخل آن، این نور را به سمت مرکز چشم متمرکز کند. قرنیه یکی از قسمتهای خیلی مهم چشم است. اما خیلی به سختی دیده میشود، زیرا از بافت شفاف ساخته شده است. مثل یک شیشه، قرنیه یک پنجره شفاف برای تماشای جهان اطراف به ما هدیه میدهد.
عنبیه، بخش رنگی چشم
در پشت قرنیه چشم، اجزای دیگری قرار دارند که عبارتند از: "عنبیه" (بگو: عِ+نَ+بی+یه)، "مردمک" و اتاقک جلویی چشم.
عنبیه بخش رنگی چشم است. مثلاً وقتی ما میگوییم چشم کسی قهوهای رنگ است، منظورمان این است که رنگ عنبیه چشم او قهوهای است. یکسری ماهیچه به عنبیه وصل است که میتواند شکل آن را تغییر دهد. تغییر شکل عنبیه مقدار نوری را که از طریق مردمک وارد چشم میشود، کنترل میکند.
مردمک یک دایره سیاهرنگ در وسط عنبیه است که میتواند دروازه ورود نور به عنبیه محسوب شود. برای این که طرز کار مردمک را ببینی، نور یک چراغقوه کوچک را در چشم دوستت بینداز (البته قبلش از او اجازه بگیر!) تا ببینی که در پاسخ به شدت نور، اندازه مردمک چگونه تغییر میکند. وقتی که نور زیادی به چشم میتابد، مردمک خودبهخود کوچک میشود تا نور کمتری وارد چشم شود. وقتی هم که نور کم میشود، مردمک چشم خودبهخود گشاد میشود تا نور بیشتری وارد شود.
اتاقک جلویی در واقع فضایی بین قرنیه و عنبیه است. این فضا از یک مایع خاص شفاف پر شده که چشم را تغذیه کرده و آن را سالم نگه میدارد.
نور، عدسی، حرکت!
قسمتهای بعدی واقعاً جالب هستند، اما نمیتوانی آنها را با چشمهای خودت ببینی! آنها بخشهای داخلی چشم هستند که دکترها با استفاده از میکروسکوپهای مخصوص این قسمتها را میبینند. یکی از این بخشها عدسی است. بعد از اینکه نور از طریق مردمک وارد چشم شد، به عدسی برخورد میکند. عدسی که در پشت عنبیه قرار دارد، یک بخش شفاف و بدون رنگ است. کار عدسی این است که پرتوهای نور را در جایی پشت کره چشم که اسمش شبکیه است، جمع میکند. عدسی چشم تقریباً شبیه عدسی دوربین فیلمبرداری عمل میکند. عدسی دوربین فیلمبرداری نور را روی پرده نمایش متمرکز میکند و تو میتوانی یک فیلم را بر پرده سینما ببینی. در مورد چشم، شبکیه نقش پرده سینما را بازی میکند.
شبکیه در عقبترین قسمت چشم قرار دارد و از میلیونها سلول حساس به نور تشکیل شده است که نور وارد شده به چشم را میگیرند، آن را به سیگنالهای عصبی تبدیل میکنند و به مغز میفرستند تا مغز بفهمد که آنچه دیده شده، چه چیزی بوده است.
ماهیچهی حرکت دهنده
عدسی توسط یک دسته فیبر (بافتی مخصوص مانند نخ) در چشم آویزان است. این فیبرها به ماهیچهای به نام ماهیچهی مژگانی وصل هستند. این ماهیچه یک کار اعجابانگیز انجام میدهد و آن، تغییر دادن شکل عدسی است! جالب است، نه؟ شکل عدسی چشم ما تغییر میکند! اگر تو به یک چیز نزدیک – مثلاً صفحه کامپیوترت- نگاه کنی، بدون اینکه خودت متوجه شوی عدسی چشم ضخیمتر میشود تا تصویر واضحی را روی پرده شبکیه بیندازد. وقتی هم که به یک جای دور نگاه میکنی، عدسی چشمت خودبهخود نازکتر میشود. در هیچکدام از این موارد تو متوجه این تغییر شکل نخواهی شد.
بزرگترین بخش چشم که دوسوم حجم آن را تشکیل میدهد، در پشت عدسی قرار دارد و اسمش زجاجیه (بگو: زُ+جا+جی+یه) است. زجاجیه از یک مادهی ژله مانند و شفاف به اسم مایع زجاجیه پر شده است. پس از این که نور از عدسی عبور کرد، مستقیماً به مایع زجاجیه در پشت چشم میتابد.
استوانهها و مخروطهای پردازنده نور
شبکیه از سلولهای مخصوصی به نام سلولهای استوانهای و مخروطی برای پردازش نور استفاده میکند. حدس بزن چند تا از این سلولها در چشمهایت داری؟ حدود 120 میلیون سلول استوانهای و 7 میلیون سلول مخروطی، در هر کدام از چشمها!!
سلولهای استوانهای رنگهای سیاه، سفید و سایههای خاکستری را پردازش میکنند تا شکل و اندازه اجسام را به ما بگویند. آنها نمیتوانند بین رنگهای مختلف فرق بگذارند، اما سلولهای خیلیخیلی حساسی هستند که اجازه میدهند حتی در جاهای تاریک هم بتوانیم ببینیم.
سلولهای مخروطی به رنگها حساس هستند و باعث میشوند که چشم ما بتواند رنگهای مختلف را از هم تشخیص دهد. این سلولها برای این که بتوانند کارشان را خوب انجام دهند، به نور بیشتری – نسبت به استوانهها- احتیاج دارند. وقتی در یک جای تاریک هستی، میتوانی شکل اجسام را ببینی و تشخیص دهی اما رنگ آنها معلوم نمیشود. دلیلش هم این است که سلولهای مخروطی فقط در روشنی خوب کار میکنند.
شبکیه سه نوع سلول مخروطی دارد که هرکدام از آنها به یکی از سه رنگ اصلی – قرمز، سبز و آبی- حساسند. وقتی که این سلولها با هم کار میکنند، میتوانند تمام ترکیبهای این سه رنگ را تشخیص دهند و به این ترتیب ما میتوانیم میلیونها رنگ مختلف را در دنیا ببینیم.
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
کار گروهی برای انجام عملیات دیدن!
سلولهای استوانهای و مخروطی با همکاری یکدیگر نوری که از اجسام به چشم میرسد را پردازش میکنند تا یک تصویر کلی تشکیل دهند. اینجوری است که تو میتوانی دوستت را ببینی که موهای قهوهای دارد، کلاه آبی به سر گذاشته و با یک پیراهن نارنجی در کنار تو نشسته است.
بعضی وقتها در چشم یک نفر ممکن است قرنیه، عدسی و شبکیه نتوانند کار گروهی خود را به درستی انجام دهند. وقتی این اتفاق میافتد، چشم نمیتواند تصویر واضحی از اجسام دور و بر ما تشکیل دهد. برای حل این مشکل، خیلی از آدمها مجبورند از عینک استفاده کنند. عینک به چشم کمک میکند که نور را به درستی متمرکز کرده و تصویر واضحی بر روی پرده شبکیه تشکیل دهد. خیلی از بچهها عینک میزنند، اما همینطور که انسان سنش بالا میرود و پیرتر میشود، توانایی چشمهایش در متمرکز کردن نور و تشکیل تصویر واضح هم کمتر میشود و بیشتر وقتها لازم میشود که برای بهتر دیدن اجسام خیلی نزدیک یا خیلی دور از عینک استفاده کند. بیشتر آدمهای پیری که میشناسیم – مثل پدربزرگها و مادربزرگها- عینک میزنند. تو در اطرافت چند نفر را میشناسی که عینک دارند؟ چند نفرشان کودکند و چند نفر آدم بزرگ؟
آیا تا حالا به یک نکته جالب توجه کردهای؟ بعضی از اطرافیان عینکی ما همیشه عینک به چشمشان نیست. بعضیهایشان فقط موقع خواندن و نوشتن، خیاطی و کار با کامپیوتر عینک میزنند، برخی دیگر هم موقع رانندگی، تلویزیون تماشا کردن و کارهایی از این دست. میدانی دلیلش چیست؟
خوب، چشم بعضی از آدمها از اجسامی که خیلی دورند نمیتواند تصویر واضحی بسازد. اینجور وقتها شخص فقط موقع نگاه کردن به اجسام دور نیاز به عینک دارد. چشم بعضی دیگر هم فقط در ساختن تصویر اجسام نزدیک مشکل دارد و آنها موقع کارهایی مثل خیاطی و خواندن کتاب به عینک احتیاج دارند.
پیش به سوی مغز!
عصب بینایی نقش یک پستچی بزرگ را در پشت چشمهای تو دارد. سلولهای استوانهای و مخروطی موجود در شبکیه، شکلها و رنگهایی را که تو میبینی تبدیل به میلیونها پیغام عصبی میکنند. حالا نوبت پستچی یا همان عصب بینایی است که این پیغامها را از چشم به مغز برساند. عصب بینایی مثل یک خط تلفن خیلیخیلی سریع است که بین چشم و مغز ارتباط برقرار میکند. وقتی که تو به یک تصویر نگاه میکنی، چشمانت به مغز تلفن زده و یک پیغام رمزی به صورت سیگنالهای عصبی به آن میدهند. مغز این پیغام را ترجمه کرده و گزارش میدهد که تو در حال تماشای یک دوچرخه، توپ یا سیب هستی و یا داری به چهره مادر مهربانت نگاه میکنی.
هیچ ترسی وجود ندارد، همه اشک دارند
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
برای گریه کردن، چشم سیستم خاص خودش را دارد: اشک! بالای گوشه بیرونی هرکدام از چشمها، غدههای اشکی وجود دارند که کارشان ساختن اشک است. هروقت که پلک میزنی، یک قطره خیلی ریز اشک از پلک بالایی تو بیرون میآید. این قطرههای اشک کمک میکنند که میکروبها، گرد و غبار و هر ذره خارجی که نباید در چشم باشد، شسته شود و برود.
وظیفه دیگر اشک این است که نگذارد چشمان تو خشک شوند. اشک بعد از ترشح شدن به مجرای اشک میرود. اگر دوست داری مجرای اشکت را ببینی، خیلی آرام گوشه داخلی چشمت را پایین بکش. یک سوراخ خیلی کوچک آنجا میبینی که همان مجرای اشک است.
بعضی وقتها چشمهای ما بیشتر از حد معمول اشک میسازند تا از خودشان محافظت کنند. مثلاً اگر تو چشمانت را با دست بمالی، انگشتت را در چشمت فرو کنی (البته فکر نکنم چنین کاری را انجام دهی!)، در جایی که دود یا گردو غبار زیادی وجود دارد باشی یا کنار کسی که درحال خُرد کردن پیاز است بایستی، چشمانت اشک بیشتری نسبت به حالت عادی تولید میکنند.
آخرین باری را که زمین خوردی و پایت خیلی درد گرفت یادت میآید؟ یا آخرین باری که خیلی غمگین یا ترسیده بودی؟ احتمالاً گریه کردن تو را کمی آرامتر کرده است. اینجور مواقع چشمان تو یک پیغام از مغز دریافت میکنند که: "بزن زیر گریه!" غدههای اشکی هم شروع به ساختن مقدار زیادی اشک میکنند و تو میتوانی یک دل سیر اشک بریزی!
حالا دیگر میدانی که چشمانت چه خدمت بزرگی به تو میکنند. پس این توصیهها را انجام بده تا بتوانی بهتر از آنها مراقبت کنی:
• اگر در کلاسهایی شرکت میکنی که در آنها احتمال برخورد مواد شیمیایی یا ذرات ریز به چشم وجود دارد، حتماً از عینک ایمنی استفاده کن. کارگاه چوب یا فلز و آزمایشگاههای علمی نمونههایی از این کلاسها هستند.
• بعضی از ورزشها مثل اسکی و هاکی باید با عینک محافظ چشم انجام شوند. اگر به اینجور ورزشها میپردازی، برای محافظت از چشمهایت حتماً عینک بزن.
• از عینک آفتابی استفاده کن. نور زیاد خورشید میتواند به چشمهای انسان صدمه بزند و باعث شود که بعدها، وقتی که بزرگتر شدی، دچار مشکلات بینایی مثل آب مروارید شوی. آب مروارید وقتی پیش میآید که عدسی چشم تیره و تار شود. آب مروارید جلوی رسیدن نور به شبکیه را میگیرد و باعث میشود که شخص نتواند خوب ببیند.
• موقع تماشا کردن تلویزیون یا کار با کامپیوتر، مراقب باش که بیش از حد به صفحه نمایش نزدیک نشوی. همچنین مدت طولانی به صفحه خیره نشو و هر نیم ساعت یکبار، به چشمانت استراحت بده. برای این کار میتوانی به نقطهای در دوردست نگاه کنی.
یک نکته دیگر: چشمهای ما – مثل دیگر اعضای بدنمان- هدیههای خیلی باارزشی از طرف خداوند هستند. پس بیا با مراقبت از آنها قدر این هدیه را بدانیم. قدر دو الماس چشم را کسی بهتر میداند که به هر دلیلی نمیتواند ببیند. یادت باشد که اگر شخص نابینایی را در خیابان دیدی، به او کمک کن و اگر نیاز داشت، دستش را بگیر. اگر دوستی داری که نابینا است، برایش دوست خوبی باش و با محبت کردن به او، کمکش کن که ناراحتی محروم بودن از نعمت بینایی را کمتر احساس کند.